سلام گل نازم ببخشید که این چند وقته نتونستم مطلب جدید برات بزارم دلیلشم اینه که شما انقدر شیطون شدی که بنده همش دارم دنبالت میدو ام . یه بارم اومدم یه مطلب جدید برات نوشتم و کلی هم عکس گزاشتم ولی یه لحظه که ازت غافل شدم زدی همرو پروندی خلاصه که خیلی وروجک شدی مامانی امروز میخام یه خلاصه ای از دوران بارداریمو برات بگم. ٢تیرماه ٩١بود که فهمیدم باردارم اولش باورم نمیشد آخه اصلا آمادگیشو نداشتم و لی کم کم با قضیه کنار اومدم هیچوقتم ناشکری نکردم. خیلی دوست داشتم بدونم نی نی تو دلم دخمله یا پسمل و همش عجله داشتم که برم سونوگرافی ولی خانم دکتر موافقت نمیکرد و میگفت زوده تا اینکه بلاخره روز٢٣ شهریور که تولد ٢٠سالگیم بود رفتم سون...